همهچيز در اين پرونده جنايي از بهمن سال گذشته شروع شد؛ زماني كه زن ميانسالي در شهرستان سيرجان پيامكي وسوسهكننده دريافت كرد. متن پيامك از اين قرار بود: «سلام. من بصيرپور هستم. از عشاير استان.... عموي پيري دارم كه وقتي با گوسفندانش در كوه بوده، مقدار زيادي سكه طلا پيدا كرده. از ناچاري چون آشنايي در شهر نداشتيم از لاي قرآن چند شماره استخاره كرديم. شماره شما درآمده. هزاران سكه زيرخاكي داريم. به امام حسين قسم كه خدا رزق و روزي را براي شما فرستاده. زنگ بزن تا براي فروش سكهها با هم صحبت كنيم.»
زن ميانسال تصميم گرفت براي خريد سكههاي طلا با فرستنده پيامك وارد معامله شود. او تصور ميكرد با اين كار ميتواند سكههاي طلا را با مبلغ كمي خريده و بعد در بازار بفروشد و سود هنگفتي عايدش شود. اين بود كه ماجرا را با دامادش در ميان گذاشت و از او خواست براي ديدن سكهها و اطمينان از واقعي بودن آنها با وي همراه شود.
- سفر به اصفهان
چوپانهاي دروغگو براي نشان دادن سكههاي زيرخاكي از زن ميانسال خواسته بودند به اصفهان برود. او نيز به همراه دامادش راهي آنجا شد. در محل قرار، آنها با 2مرد روبهرو شدند كه لباسهايي كهنه به تن داشتند و يكي از آنها وانمود ميكرد همان چوپاني است كه در كوهستان گنج پيدا كرده است.
اين مرد يك سكه همراه خود داشت كه آن را به زن ميانسال داد و گفت كه صدها عدد از اين سكهها پيدا كرده و همه را يكجا به مبلغ 50ميليون تومان ميفروشد. او سپس از زن ميانسال خواست كه براي اطمينان اين سكه را به هر طلافروشياي كه ميخواهد نشان دهد تا از واقعيبودن آن مطمئن شود. آن روز زن ميانسال و دامادش به چند طلافروشي رفتند و مطمئن شدند كه سكه مورد نظر طلاست و ارزش زيادي دارد. زن ميانسال كه خود را در چند قدمي ثروتمندشدن ميديد تصميم گرفت هر طوري شده با مرد چوپان وارد معامله شود اما هنوز يك مشكل بزرگ باقي مانده بود.
اين زن 10ميليون تومان بيشتر در حسابش نداشت و به همين دليل از دامادش خواست كه با او شريك شود و پس از رسيدن به سود ميليوني، آن را بين هم تقسيم كنند. مرد جوان نيز پذيرفت و با فراهم كردن 40ميليون تومان، راهي محل انجام معامله در جاده اليگودرز شدند. در سر قرار، آنها يك كيسه پر از سكههاي طلا از مرد چوپان و دوستش تحويل گرفتند و پس از پرداخت 50ميليون تومان پول نقد به شهر بازگشتند اما وقتي براي فروش سكهها به طلافروشي رفتند، متوجه شدند كه سرشان كلاه رفته و اين سكهها هيچ ارزشي ندارد.
- شروع اختلافات
از همان زمان بود كه بين داماد و مادرزن اختلافات شديدي رخ داد. اين اختلافات ادامه داشت تا اينكه شامگاه 23اسفند سال گذشته مأموران پليس شهرستان سيرجان در جريان قتل زن ميانسالي در خانهاش قرار گرفتند. آنها وقتي در محل جنايت حضور يافتند، متوجه شدند كه اين زن بر اثر ضربات مرگبار قوري به سرش به قتل رسيده است. تحقيقات نشان ميداد كه زن ميانسال از زماني كه از شوهرش جدا شده بود تنها زندگي ميكرد و گاهي اوقات برادر و فرزندانش به او سر ميزدند. در ادامه تحقيقات معلوم شد مقتول از مدتها قبل با دامادش بر سر خريد سكههاي تقلبي و كلاهي كه سرشان رفته بود اختلافات شديدي پيدا كرده بود. بنابراين داماد وي دستگير شد و در بازجوييها به قتل مادرزنش اعتراف كرد.
او به مأموران گفت: چندماه پيش به اصرار مادرزنم براي خريد صدها سكه طلا از يك چوپان با او همراه شدم و وي 40ميليون تومان از من گرفت تا اين معامله را انجام دهد اما وقتي معلوم شد كه همه سكهها قلابي است و هيچ ارزشي ندارد، حتي حاضر نشد پولم را پس بدهد.
سر همين موضوع با هم دچار اختلاف شديم و در اين مدت بارها به او فشار آوردم كه پولم را پس بدهد اما او ميگفت كه من هم در ضرري كه ديده شريك هستم و پولي ندارد كه به من بدهد. مرد جوان ادامه داد: من و همسرم در شيراز زندگي ميكنيم و من براي اينكه با مادرزنم اتمام حجت كنم بار ديگر راهي سيرجان شدم.
خشم همه وجودم را پر كرده بودم و ميخواستم هر طوري شده پولم را پس بگيرم. وقتي به خانهاش رسيدم و فهميدم كه مهمان دارد، در پارك منتظر ماندم و وقتي تنها شد وارد خانهاش شدم. او اما حاضر نبود پولم را پس بدهد و سر همين موضوع با هم درگير شديم و از عصبانيت با قورياي كه داخل پذيرايي بود چندين ضربه به سرش زدم و از آنجا گريختم. با اعترافات عامل اين جنايت، وي دستگيرو با قرار قانوني و پس از بازسازي صحنه جنايت راهي زندان شد.
نظر شما